معلّم خــوبم
سالها از آن روز شیرین و خاطره انگیز من میگذرد و من هر از چند گاهی سوسوی زیبای این خاطره را در ذهنم دنبال میکنم و برای چندمین بار فیلم آن روز را برای خودم در ذهنم دوباره پخش میکنم .
امروز عصر پاییزی دل انگیزی بود و کنار پنجرۀ مشبک قدیمی ایستادهام و شیشههای کوچک رنگی به خودی خود پاییز را تصویر میکند هرچند میتوانم از پنجرۀ بازشدۀ رو به ایوان ، حیاط را در زیر ایوان زیبا ببینم و جنگل چسبیده به آن در افق نزدیکش …
با خودم میگویم آن روز و آن معلّـم خوبم ، چه نقش و نگار زیبایی را بر دیوارۀ مستحکم باورهایم کشید و مرا به اوج شکوفایی و تواناییهایم راهنمایی کرد.
… آنروز مثل همیشه هیاهوی بچهها در حیاط مدرسه سربه فلک کشیده بود. با تمام ترسهای یک کودک پنجم ابتدایی، در را زدم و وارد دفتر مدیر شدم …
مدیر قد بلند با چشمهای تیز و نگاهی که همیشه به من نوعی وحشت را القا میکرد با صدای خش آلودش همین که اسم مرا صدا زد و از لای چند برگ روی میزش برگۀ کارنامۀ مرا جستجو میکرد – بسته شدن گوشهایم هنوز یادم هست – دیگر تمام صداهای ممکن در دفتر مدیر و همۀ هیاهوی پشت پنجره و حیاط مدرسه را نشنیدم و فقط و فقط صورت مدیر بود که کاملاً فوکوس شده در چشمانم باقی بود و بقیۀ محیط برایم محو شده بود.
همین که دستی بر شانهام گذاشته شد ، فهمیدم که یک برگ کاغذ جلویم هست که باید بگیرم و گرفتم.
همان دست بر شانهام مرا به بیرون دفتر هدایت میکرد و در این حال بود که صداها برایم واضح شدند و صدای خشآلود مدیر که میگفت : زحمات پدر بیچارهات را به باد میدی پسرِ …
به دیوار دفتر تکیه دادهام و همان که دستش را حس کردم و تمام واقعیتها را دیدم و شنیدم ، جلویم ایستاده بود و با لحنی آرام گفت: « آیا توانستم پاسخ سئوالت را بدهم؟ »
…
…
بله ، و من امروز مدیون آن کرامت والای تو هستم ای معلّم خوبم.
شما کتاب مارشال روزنبرگ را عالی هضم کرده بودی و ارتباط بدون خشونت را زندگی میکردی ، و کرامت انسانی مرا چه زیبا حفظ کردی و مرا تا اینجا که هستم ، رساندی و اکنون که هزاران دانشجو دارم به یاد تو همچنان کتاب زبان زندگی را میخوانم و دوباره و دوباره زیباییهای یک ارتباط خوب را درونم جریان میدهم.
زبان زندگی ، ارتباط بدون خشونت…
…
اگر میخواهید مثل آن معلّم خوب باشید و با کلماتی حرف بزنید و ارتباط برقرار کنید که کلمات شما سرشار از پذیرش مسئولیت ، سرشار از عدم قضاوت و سرشار از احترام به کرامت انسانی باشد ، توصیه میکنم کتاب مارشال روزنبرگ با عنوان « ارتباط بدون خشونت ، زبان زندگی » را نه یکبار بلکه چندین بار بخوانید و لذت ببرید از زندگی زیبایی که بعد از خواندن این کتاب تجربه میکنید.
نویسنده : مارشال روزنبرگ
عنوان کتاب : ارتباط بدون خشونت ، زبان زندگی